He yells to her, "What's up?"
او داد می زند به او , " سلام "
She ignores him.
او به او بی توجهی می کند
He yells, "How's it going?"
او داد می زند " اوضاع چطوره ؟"
She keeps going and ignores him.
او به رفتن ادامه می دهد و به او بی توجهی می کند.
He yells, "Hey, why won't you talk to me? I want to go to dinner with you. I'll take you to an expensive restaurant."
او داد می زند " هی چرا تو نمی خواهی با من حرف بزنی ؟ من می خوام با تو به شام بروم . من تو را به یک رستوران گران خواهم برد.
The girl turns, gets off the bike, and looks at him. She says, "I don't want to go to dinner. But if you give me your car, I will give you a surprise."
دختر می پیچد از دوچرخه پیاده می شود و به او نگاه می کند. او می گوید " من نمی خواهم به شام بروم . اما اگر تو ماشینت رو به من بدهی من یک سورپرایز به تو خواهم داد.
Carlos says, "OK!" He jumps out of the car. He gives her the keys and says, "Here are the keys."
کارلوس می گوید "خوبه !" او از ماشین بیرون می آید . او کلیدها را به او می دهد و می گوید " بفرمایید کلیدها "
The beautiful blond takes the keys and then kisses Carlos on the cheek. Then she jumps into the car and drives away.
دختر زیبای بلوند کلیدها را می گیرد و سپس گونه کارلوس را می بوسد سپس داخل ماشین می پرد و رانندگی می کند.
Carlos stands on the sidewalk. Now he has no car and no girl. He says, "That's it, just a kiss on the cheek?"
کارلوس در پیاده رو می ایستد . حالا او ماشین و دختر را ندارد . او می گوید " این همه شه " فقط یک بوس روی گونه ؟
He gets on her bike and rides home.
او دوچرخه او را بر می دارد و به خانه رانندگی می کند.