بررسی شادی در جامعه ايران
بنابراين انسان تا به عرصه عقل و كمالات
مربوط به آن وارد نشده و در محدوده حس، خيال، وهم و لذايذ آن باقى بماند به
سعادت، شادى و شادابى متناسب با آن نمى رسد.
به اين ترتيب سعادت مراتب مختلفى دارد كه شامل شادى روحانى و نشاط و سرور جسمانى
است.
مطابق تعابير دينى جايگاه شادى هاى طبيعى
و دنيوى [پايدار] كه با لذت هاى محسوس همراهند در زندگى مادى و
جايگاه شادى هاى معنوى و اخروى [پايدار]
در جنت رضوان الهى است. نكته مهم اينكه در
آموزه هاى دينى، ممنوع و مقيد شدن برخى از
مراتب و اقسام شادى در بعضى حالات، به سبب مزاحمتى كه بين آن رتبه با مرتبه بهتر و
برترى از شادى و سرور وجود دارد، توصيه شده است. اديان الهى براى رفع غم و اندوه، شادى
هاى مستقل را نهى كرده و آنان را موجب تشديد غم و اندوه دانسته اند. در عين حال
اما بر شادى و سرور حقيقى سفارش شده و برخى انواع غم كه حسب ذات افراد انسانى، آنان
را به سوى مطلوب و محبوب يعنى رضايت و شادى نامحدود و بيكران مى رساند نيز مطلوب
دانسته اند.
علاوه بر تعاريف و مصاديق شادى در دين،
اين مقوله مورد علاقه جامعه شناسان، روانشناسان، مردم
شناسان و متخصصان ساير علوم نيز هست. در اين ميان،
جامعه شناسى، شادى را علاوه بر حالتى درونى به مثابه پديده اى اجتماعى درنظر مى
گيرد و بر تاثير مولفه هاى اجتماعى و فرهنگى بر آن صحه مى گذارد. دكتر سعيد معيدفر
عضو هيات علمى دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه تهران، صورت واضح شادى را تجلى حالت
فرحى در چهره، رفتار و برخوردهاى افراد مى داند و مى گويد: پايه اصلى شادى و غم
در درون انسان است اما چون انسان موجودى اجتماعى است شادى و غم او تا حد زيادى تحت
تاثير روابط با ديگران، ميزان كسب موفقيت ها، تامين نيازها و انتظاراتش از محيط اجتماعى
و حتى خدا است.
گرچه امروزه راه هاى متفاوت تجلى و نيل به
شادى در فرهنگ هاى گوناگون به رسميت شناخته شده
است اما به طور كلى خنده، هيجان و حالت وجد به
عنوان نماد جهانى شادى در نظر گرفته مى شود. برخى نيز با اعتقاد بر اينكه صور بيرونى
رفتار انسان حسب صورت، قابل شناسايى نيست بر فهم و درك آن رفتار و حركت بر اساس
يك فرهنگ خاص تاكيد مى كنند. معيدفر در اين خصوص مى گويد: نيات آدم ها در پشت رفتارشان
تا حد زيادى تعيين كننده است. گاهى افراد مى خندند اما خنده آنها از سرشادى
نيست، ناشى از يك نوع افسردگى، عدم موفقيت، طعنه به خود يا ديگرى است.
آرامش به عنوان يكى از زمينه هاى ايجاد
شادى اگرچه در گرو عوامل مختلفى است اما رضايت از حيات، اعتقاد به وجود و نيز
حمايت از سوى خداوند خصوصاً در آدم هاى ديندار
در ايجاد اين حالت در انسان مهم است. كارشناسان بر دعا به عنوان حالتى روحانى
كه موجب انبساط خاطر شده تاكيد كرده اما استفاده از نعمات دنيوى را هم فراموش
نمى كنند. آنان با اشاره به اينكه توصيه هاى دين در استفاده از نعمات و آفريده
هاى الهى، تنظيم روابط اجتماعى و ايجاد صلح نبايد تحت تسلط ساير جنبه ها قرار
گيرد. معتقدند بسيارى از شادى ها در ارتباط با اجتماع [خانواده و دوستان] و نيز
درك متقابل و همكارى ميان افراد يك گروه ايجاد مى شود. معيدفر در مواجهه با اين موضوع
تاكيد مى كند: كسانى كه دين را صرفاً در وجوه غمبار آن خلاصه مى كنند درك صواب
و درستى ندارند. خداوند نعمت هاى بسيارى براى بشر آفريده است كه استفاده از آنها
انسان را شاد مى كند، برگزارى همه روزه به صورت يكنواخت و به يك سبك، حتى مى تواند
حالات روحانى را كه به انسان شادى مى دهد زير سئوال ببرد.
وى در عين حال
بر تائيد بسيارى از رسوم شادى آور ملى و باستانى ايرانى از سوى اسلام اشاره مى كند
و سيره پيامبر و ائمه در بروز شادى و پنهان كردن غم را دليل توجه ويژه اسلام به شادى
و نهى غم و عبوسى مى داند. از آنجا كه خارج كردن بسيارى از مراسم ملى- دينى از حالت
جمعى به تضعيف هويت جمعى كه منبع شادى است مى انجامد تقويت روح جمعى در فعاليت هاى
گسترده اجتماعى به نبود احساس گسست از اجتماع ميان تك تك افراد جامعه منتهى مى شود.
• عرصه عمومى از نبود شادى رنج مى برد
شرايط تاريخى، جغرافيايى
هر كشورى، در ايجاد ذهنيت افراد آن اجتماع از پديده هاى روانى- فرهنگى نقش
ترديد ناپذيرى دارد. برخى پديده ها به خصوص در حالت هاى بحرانى ايجاد ذهنيت نسلى
كرده، به يك نسل هويتى متمايز مى بخشد. ويژگى هاى يك نسل چه بسا توسط نسل هاى قبلى
يا بعدى نيز استفاده شود، اما براى آنها حكم چارچوب شكل دهنده را نداشته باشد. به
رغم دگرگونى ذهنيت نسلى، برخى ذهنيت ها توسط نسل هاى الهام بخش تداوم مى يابند و به
نسل هاى آينده حمله مى كنند.
سرزمين ما ايران به عنوان كشورى با شرايط اقليمى-
استراتژيك خاص، در معرض انواع بلاياى طبيعى و حمله اقوام مختلف غربى و شرقى نيز
دستخوش بحران هاى داخلى بسيار بوده است. نبود ثبات و آرامش يا شرايط استبداد، افراد
اجتماع را يا به سمت گروه هاى كوچك تر قومى- منطقه اى سوق مى داد و يا به خاطر
تسلط مطلق حاكميت مستبد اجازه هرگونه ابزار وجود را از آنان سلب مى كرد. گروه هاى
قومى به خاطر قدرت فرهنگى خود علاوه بر تامين نيازهاى روحى افراد آن قوم، در كشاكش
اتفاقات روزمره و حتى بحران ها تكيه گاه محكمى محسوب مى شدند. علاوه بر اعتقادات
دينى، در اين ميان آداب و رسوم قومى با مراسم مختلف و وسيعى براى هر امر [خرمن
كوبى، گلاب گيرى، عروسى، نوروز و...] علاوه بر توجه ويژه به آن، با التفاط زبان،
موسيقى، حركات موزون و رنگ به نياز ذاتى انسان براى احساس شادى و نشاط به خوبى
پاسخ مى دادند. به تدريج كه قدرت قوميت ها در عرصه عمومى كمتر مى شد و دولت هاى
غير ملى يكى پس از ديگرى شكل مى گرفتند و از هم مى پاشيدند، كاركردهاى وسيع و همه
جانبه قومى مورد تعرض قرار مى گرفتند.
دولت هاى زورگو با بى توجهى به مصالح
عمومى اجازه هرگونه ابراز وجود جدى و تمام عيار را كه لازمه شادى است از مردم سلب
مى كردند و با ايجاد شرايط سخت فرصتى، فراغتى و درآمدى براى كسى باقى نمى گذاشتند
تا به شادى بينديشد. اين روند گرچه به منزله محو كامل رسوم قومى و نشاط منتج
از آن نبود اما روزبه روز سيطره حاكميت بر عرصه هاى خصوصى زندگى افراد را افزايش
داد.
حوادث قبل و بعد از انقلاب اسلامى، جنگ،
بحران هاى اقتصادى و ساير اتفاقاتى كه به تجربه در همه انقلاب
هاى دنيا در قالب هاى مختلف ظاهر شده است، وضعيت
شادى و نشاط در ميان افراد اجتماع را وارد مرحله جديدى كرد. ايدئولوژيك بودن انقلاب،
گسترش قدرت حاكميت و نيز شرايط سختى كه پيشتر ذكر شد، شادى را به صورت مقوله
اى در حوزه اخلاق مطرح كرد. معيدفر استاد جامعه شناسى دانشگاه تهران در اين خصوص
مى گويد: بعد از همه انقلاب ها تلاش گسترده اى مى شود تا جنبه هاى عادى شادى مردم
محدود شود. به خاطر تغيير معيارهاى اخلاقى و نيز شرايط سخت و الزام آور بعد از انقلاب
ها به شادى هاى مردمى به صورت مقولات مبتذل و غير اخلاقى نگريسته شده و در واقع
شادى در قرنطينه قرار مى گيرد.
وى مى افزايد: به تدريج كه شرايط ويژه پس
از انقلاب ها مى گذرد همه چيز به حال عادى باز مى گردد. با سپرى شدن روزهاى سخت- كه
بر جنبه هاى خاص و بيشتر غم انگيز تكيه مى شود- بايد جنبه هاى مغفول مانده در فرهنگ
را تقويت كرد و به تعادل رسيد.
ادامه برخى شيوه هاى سختگيرانه و بى اعتمادى
مردم به برخى از بخش ها به ويژه درپى برخى سخت گيرى ها نسبت به بديهيات عناصر
فرهنگى، كار را به جايى رساند كه به زعم اكثر صاحب نظران اكنون ما داراى دو عرصه
فرهنگى در كشور هستيم، عرصه خصوصى و عرصه عمومى. با وجود حاكميت افزون تر شادى بر
گروه هاى كوچك خانواده، دوستان و خويشاوندان، عرصه عمومى هنوز از نبود تعادل در اين
زمينه رنج مى برد. معيدفر با اشاره به برطرف شدن خلاء شادى در عرصه خصوصى معتقد است:
مشكل در عرصه عمومى است چرا كه مديريت اين عرصه با دولت است و به خاطر رويكردهاى
خاص حكومت به ويژه در دوران هاى گذشته جنبه هاى غم انگيز در اين
عرصه تسلط
دارند. وى مى افزايد: در گذشته تصور بر اين بوده كه تاكيد بر جنبه هاى غم انگيز
فرهنگ باعث پالايش و تذهيب بيشتر جامعه مى شود ولى امروز مشخص شده است كه اصرار
بيش از اندازه در اين زمينه به يك عكس العمل منفى منجر شده و حتى مى تواند باعث
تقويت ابتذال و شادى هاى مبتذل در جامعه شود.بنابرآنچه گذشت براى ايجاد تعادل در
وضعيت روانى جامعه، نقش دولت در ايجاد و تبليغ مراسم شادى آور در عرصه عمومى و تقويت
و اجازه ابراز شادى در حوزه خصوصى، انكارناپذير است.
از آنجا كه امروزه
بخشى از سرنوشت ما در دست دولت هاست گره بسيارى از مسائل شخصى و فردى ما نيز به
دست آنها باز مى شود. افزايش اشتغال به خصوص براى جوانان كه شادى از طريق آنان به
جامعه تسرى مى يابد، تلاشى براى حاكميت عدالت اجتماعى و كاهش فاصله طبقاتى، تنظيم
اوقات فراغت، ترغيب فرهنگ گردشگرى، رواج شادى و نه لودگى از طريق راديو و تلويزيون،
تنظيم شيوه هاى مناسب تعليم و تربيت همراه با شادى، توجه نسبت به شيوه هاى
مديريتى مناسب و پر نشاط در سازمان هاى دولتى و حتى غير دولتى و ايجاد تعادل جنسيتى
در معادله شادى به صورت برنامه هاى كوتاه مدت و بلند مدت براى ايجاد انگيزه در
افراد و نيز زدودن رخوت، پوچى و افسردگى از جامعه ضرورى به نظر مى رسد.
مهم تر از همه ترويج آزادى، احترام به
باورهاى شخصى و خرده فرهنگ هاى موجود و
درك نيازهاى زمانه است. شادى براى زيباتر و قابل تحمل كردن زندگى رابطه مستقيمى با
ابراز وجود و احساس امنيت دارد احساس امنيتى كه ناشى از توان ابراز وجود در تمامى
ابعاد طبيعى و كسب كليه حقوق انسانى است. به گفته دكتر معيدفر، مى توان شاد بود
و جامعه مبتذلى نداشت و مى توان غمگين اما سرتاپا آلوده به ابتذال بود.