می‌گوید: «آن‌ها به این نتیجه رسیدند که افرادی که در سن 16 سالگی خیلی فوق‌العاده و درخشان هستند، با احتمال 4 برابر بیشتر از بقیه، به اختلال دوقطبی مبتلا خواهند شد.» 

در اختلال دوقطبی، خلق فرد بین دو قطب خلقی بسیار خوشحال ( که مانیا نامیده می‌شود) و افسردگی بسیار شدید، تغییر می‌کند. اما چه‌طور چنین چرخه خلقی از دل خلاقیت بیرون می‌آید؟ مطالعه یکی دیگر از متخصصین گروه، جیمز فالون، عصب‌شناس دانشگاه کالیفرنیا- ایروین، پاسخی را برای این سوال پیشنهاد می‌کند 

فالون در این‌باره می‌گوید:‌ «افراد مبتلا به اختلال دوقطبی،‌ وقتی از حالت افسردگی شدید خارج می‌شوند،‌ بسیار خلاقند. وقتی خلق فرد مبتلا تغییر می‌کند، فعالیت مغزش هم تغییر می‌کند؛‌ فعالیت بخش‌های پایین‌تر قسمتی از مغز که لوب پیشانی نامیده می‌شود متوقف می‌شود و در عوض فعالیت در بخش‌های بالاتر این لوب آغاز می‌شود. نکته جالب این است که افراد وقتی در رقابتی برای خلاقیت هستند هم همین اتفاق در مغزشان می‌افتد». بنابراین به اعتقاد فلور،‌ این پیوند بین این چرخه‌ها است که اختلال دوقطبی و خلاقیت را به هم مربوط می‌سازد. 

الین سکز، استاد قانون سلامت روان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی،‌ در مورد این که چه‌طور الگوهای مغزی به افکار هشیار ترجمه می‌شوند چنین توضیح می‌دهد که مردمی که از اختلالات روانی رنج می‌برند، محرک‌ها را مانند مردم عادی ف-ی-ل-ت-ر نمی‌کنند. در عوض می‌توانند ایده‌های متناقض را به طور همزمان و در کنار هم داشته باشند و بدین ترتیب، از تداعی‌ها و ارتباط‌های ضعیفی آگاه می‌شوند که مغز ناهشیار مردم عادی، آن‌ها را آن‌قدر ارزشمند برآورد نمی‌کند که بخواهد روانه هشیاری‌شان کند. در عین حال که این هجوم بی‌معناها به سطح هشیاری می‌تواند باعث آشفتگی و گسیختگی شود، به گفته سکز، می‌تواند بسیار خلاقانه هم باشد. شاید برایتان جالب باشد بدانید خود سکز، در جوانی به اختلال اسکیزوفرنیا مبتلا شده است 

برای مثال، در مطالعاتی که تداعی واژگان را بررسی می‌کنند و از شرکت‌کنندگان می‌خواهند لیستی از تمام کلماتی بنویسند که با شنیدن یک کلمه خاص به ذهنشان می‌رسد (مثلا لاله)، نشان می‌دهد که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی که در مرحله گذر به قطب مانیا هستند و مانیای خفیفی دارند، در یک بازه زمانی مشخص، در مقایسه با سایر افراد،‌ می‌توانند سه برابر بیشتر کلمه به خاطر بیاورند و به لیست خود اضافه کنند. این که این حالت چه‌طور به نبوغ منجر می‌شود را می‌توان این‌طور توضیح داد که حجم بالایی از ایده‌های سرکوب‌نشده به معنای احتمال بیشتر تولید چیزی ارزشمند خواهد بود. 

البته هیچ‌کس در حال افسردگی شدید یا ابتلا به اسکیزوفرنیا نمی‌تواند سرشار از ایده‌های نو و خلاقانه باشد. بلکه به گفته دانشمندان این حالات می‌توانند ناتوان‌کننده باشند یا حتی زندگی فرد را در معرض خطر قرار دهند. اگرچه معمولا جوامع از خلاقیت و تولیدات نوابغی که از اختلالات روانی رنج می‌برند،‌ سود برده‌اند،‌ اما برخی از این افراد، خود بر این باورند که لحظه‌های درخشان و فوق‌العاده‌ای که دارند، ارزش رنجی که می‌برند را ندارد. 

سکز در این‌باره به یک جمله اکتفا می‌کند:‌ «من فکر می‌کنم خلاقیت تنها بخشی از چیزی است که بیشتر بد است.»