تعارض
انسانها در حل تعارضات خود،و يا به عبارت بهتر در برخورد با تعارضات خود، به گونه های مختلفی رفتار می کنند.بعضی ها،می نشينند و هر دو طرف قضيه را بررسی می کنند و به خو ب و بد هر کدام فکر می کنند.اينها احتمالا افرادی هستند که معمولا به انجام صحيح و منطقی آن مبادرت می ورزند(البته اينکه کدام فکر صحيح ايت و کدام غلط،خود جای بحث دارد).گاهی اوقات تعارض باعث می شود،فرد در حل آن دچار درماندگی و استيصال شود.اين افراد معمولا تعارضات حل نشده زيادی دارند،که البته در موقعيتی خاص در آينده،به شکلی آسيب شناختی خود را نشان می دهند.دسته ای نيز،خود را در بستر مساله رها می کنند،و به اصطلاح آنرا به زمان می سپارند و بی خيال می شوند.اينها کمتر از افراد دسته دوم دچار مشکل می شوند چراکه ديدگاه اين افراد معمولا ديدگاهی سهل گير تر از دسته دوم(و حتی اول)دارند.
همچنان پيشنهاد می شود،تا مساله ای را حل نکرده ايم از کنار آن نگذريم.بعد اينکه سعی کنيم،با کمی درنگ،به بررسی برخی جوانب بپردازيم.مثل اينکه چرا اين موقعيت باعث شده من دچار ترديد شوم؟چرا اين جنبه از موضوع مرا دچار مساله کرده است؟اگر اين کار را بکنم چه می شود يا چه نمی شود؟بهترين تصميم در حال حاضر چه می تواند باشد؟اگر تصميم بگيرم اين کار را بکنم،چه چيزهايی از دست می دهم و چه چيزهای به دست می آورم.به طور کلی در حل تعارضات آشکارمان،بهترين کار،در نظر داشتن مفهوم لذت طلبی مسئولانه است.(به خاطر به دست آوردن چيزهای خوب و مفيد و يا به دست نياوردن مسائل استرس زا و ناراحت کننده در آينده،در زمان حال سختی بکشيم.)و اينکه چه چيزی می تواند منفعت بيشتری داشته باشد؟